بهای شیرین یک پیروزی!
تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۸۴۹۹۰۸
خبرگزاری مهر - گروه مجله؛ مهدی باقری: تیر درد دارد، موشک خسارت دارد، جنگ تلفات دارد و از همه مهمتر جای خالی آدمهاست که بیشتر از تمام آنها که گفته شد خسارت میزند. جای خالی عروسکهایی که اسرائیلیها، در جنگهای «سی و سه روزه» و «بیست و دو روزه» و «یوم کیپور» و چندین نبرد دیگر از صاحبان اصلی این سرزمینها گرفتند، هیچگاه در آغوش هیچ دختری پر نمیشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پدرم مثل همه بود، یک آدم معمولی با زندگی معمولی! احتمالاً آرزو داشت دامادی پسرش را ببیند، آرزو داشت یک روز توی خانهای بنشیند و با نوههایش بازی کند و مادرم که آرزو داشت روزی روی برنج کشت پدرش زعفرانی که از زیارت مشهد آورده بود را بریزد و پیش روی همسرش بگذارد.
پدرم اما با آژیر سرخ جنگ گونههایش سرخ شدند و پیشانیاش چین افتاد. مادرم میگفت یک روز به من گفت اگر برگشتم به دماوند میرویم، به خانه پدری میرویم و آنجا سیب میکاریم، شکوفههای سیب که بشکفند دماوند خیلی دیدنی میشود، پیکرش را که آوردند روی سینهاش یک شکوفه شکفته بود و از پشت کمرش به اندازه یک سیب دزدیده بودند، معلوم بود جنگ اگر شکوفهای بکارد میوهاش را میدزدد.
پدرم میدانست که گلوله درد دارد، میدانست که تفنگهای بعثی مثل ژ -۳ های ما گیر نمیکند، پدرم میدانست آنها دوربینهای حرارتی دارند و آدمها و آرزوهای گرمشان را در تاریکی شب هم میبینند. پدرم اما نترسید، ترسید، اما نه از گلوله! پدرم از اینکه از ترس بمیرد ترسید!
پدرم میترسید که یک روز بهجای همسایه، پوتینهای آمریکایی در خانه را بزنند، پدرم میترسید که از صدای در زدن بعثیها مادرم بترسد و بار شیشهاش را زمین بگذارد، پدرم ترسید که صدای گلوله لالایی آخری باشد که توی گوش فرزندش میخوانند. پدرم برای همین از گلوله نترسید.
آنها که دیروز توی خاک فلسطین اشغالی رقص شجاعت کردند میدانستند که امروز دنیا به موشکهای صهیونی چراغ سبز نشان میدهد، میدانستند که روی آرامش گاه و بیگاهشان خط میاندازند، میدانستند که روی سینههایشان شکوفههای سیب لبنانی و فلسطینی میکارند و میوهاش را از پشت کمرشان میدزدند و جای خالی این سیبها هیچگاه پر نمیشود، اما بیش و پیش از آن هم میدانستند که مرگ در آسمان غزه از ابر بیشتر است و موشک از قطرات باران بیشتر میبارد!
آنها انتخاب کردند که از ترس مرگ روزی هزار بار نمیرند، انتخاب کردند که روی زانو زندگی نکنند، آنها موشک تلخ صهیونی پس از پیروزی شیرین را به چای شیرین پس از شکست و شکست و شکست تلخ ترجیح دادند.
دنیا همین است که میبینید، آدم یک بار زندگی میکند، فلسطینیها تصمیم گرفتند اسمشان را یک جای تاریخ بنویسند، یک روز از روزهای تاریخ را بخرند و فردایش بهای این پیروزی شیرین را پس بدهند که مردن در قله پیروزی بدون شک از زندگی در دره شکست شیرینتر است.
امروز اگر قدم بر میداریم بدون شک میدانیم که بهای آن را یک روز پرداخت خواهیم کرد، میدانیم که گلولههای سربی، گلولههای آتشی و گلولههای کلمات همه کشندهاند و یک روز به سراغمان خواهند آمد، اما اگر امروز از ترس مردن بایستیم، فردا شاید هرگز حتی فرصت مبارزه برای زنده ماندن را پیدا نکنیم. ما همیشه در روز قدس الهامبخش مردم فلسطین بودیم، حالا آنها به ما نوید روزهای شیرین میدهند. از مردن نترسیم، مرگ بالاخره یک روز ما را پیدا میکند.
کد خبر 5906051 زينب رجائیمنبع: مهر
کلیدواژه: یوم کیپور فلسطین مشهد چین مقاومت فلسطین اسرای فلسطین جهاد اسلامی فلسطین مقاومت اسلامی جبهه مقاومت جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی اسرائیل صفحه اول روزنامه ها دکه روزنامه صفحه اول روزنامه های استان ها فلسطین رژیم صهیونیستی صفحه اول روزنامه های ورزشی صفحه اول روزنامه های اقتصادی ایران حماس محاصره غزه قاسم سلیمانی اسرائیل ورزشگاه آزادی مقاومت فلسطین جای خالی گلوله ها یک روز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۸۴۹۹۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دختر کیومرث پوراحمد: پدرم خودکشی نکرده است
روزنامه اعتماد- بهاره شبانکارئیان- طی چند هفته گذشته خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی ادعایی مبنی بر قتل برادرش مطرح کرد. پس از این ادعا سعی کردم با خانواده این کارگردان و فیلمنامهنویس مشهور سینمای ایران صحبتی داشته باشم. همسر و خواهر مرحوم پوراحمد حاضر به گفتگو نشدند، اما دخترمرحوم حاضر شد گفتوگویی داشته باشد، آن هم پس از پیگیریهای مکرر و چندین روزهام. لازم به ذکر است که عنوان کنم این گزارش صرفا بر اساس گفتههای دخترمرحوم کیومرث پوراحمد تنظیم شده است و انتشار آن از سوی روزنامه به معنای تایید یا رد صحبتهای مصاحبهشونده نخواهد بود. همچنین در مورد عنوان این گزارش نیز لازم میدانم توضیح دهم که «پرونده باز است» نام آخرین فیلمی است که به کارگردانی و نویسندگی کیومرث پوراحمد ساخته شده و موضوع آن برگرفته از پروندهای جنایی و پرحاشیه در دهه ۸۰ است.
«ما مطمئن هستیم و میدانیم پدرم خودکشی نکرده است. پدرم قرار بود برای تدوین فیلم «پرونده باز است» به تهران برگردد و برای آینده برنامه داشت.» اینها بخشی از صحبتهای دختر کیومرث پوراحمد برای «اعتماد» است. او مدعی است پدرشان خودکشی نکرده است...؛ و این در حالی است که تصویری از حلقآویز شدن این کارگردان سینما نیز نشان میدهد؛ آثار جراحت روی دو دست او وجود داشته است. همچنین اطلاعات جدیدی به تازگی در مورد ثبت شکایت خانواده شنیده شده که «اعتماد» آن را صد درصد تایید نمیکند، اما این اطلاعات حاکی از آن است که خانواده پوراحمد شکایتی با موضوع مرگ مشکوک مرحوم پوراحمد ثبت کردند. ۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ اخباری ضد و نقیض در رسانهها و مجلات هنری منتشر شد. ابتدا برخی رسانهها نوشتند؛ کیومرث پوراحمد، کارگردان و فیلمنامهنویس مشهورایرانی در ویلایی در بندر انزلی بر اثر ایست قلبی درگذشت، اما ساعاتی بعد یک مجله هنری دلیل مرگ کیومرث پوراحمد را خودکشی اعلام کرد.
مرکز اطلاعرسانی پلیس نیز در اطلاعیهای در مورد مرگ کیومرث پوراحمد اعلام کرد: «در پی اعلام یک فقره خبر فوت مشکوک فردی سالخورده در دهکده ساحلی بندر انزلی به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ موضوع در دستور کار کارآگاهان پلیس آگاهی شهرستان بندر انزلی قرار گرفت. با توجه به اهمیت رخداد، پلیس آگاهی برای بررسی صحت و سقم موضوع در محل حادثه حضور پیدا کردند که با جسد بیجان کارگردان نام آشنای کشورمان کیومرث پوراحمد مواجه شدند. یافتههای پلیس حاکی از آن است که در کنار جسد مرحوم پوراحمد نوشتهای کشف شده است که متاسفانه حکایت از اقدام او به خودکشی دارد.»
با این حال و با گذشت یکسال از این ماجرا در فروردین ماه ۱۴۰۳، توران پوراحمد؛ خواهر کیومرث پوراحمد در فضای مجازی اعلام کرد که برادر او به قتل رسیده وآثار جراحت بر بدن او مشهود بوده است.
پس از اظهارات خواهر کیومرث پوراحمد «اعتماد» سعی کرد با یکی از اعضای خانواده پوراحمد گفتوگویی داشته باشد.
پدرم میدانست
چه بلایی میخواهد سرش بیاید
دختر کیومرث پوراحمد در مورد روز حادثه میگوید: «پدرم اکثرا هر چند وقت یک بار از شخصی که در شمال میشناخت ویلا اجاره میکرد و به شمال میرفت، چون میخواست بنویسد و خلوت کند. معمولا هم تنها به آنجا میرفت؛ یعنی اولینبار نبود که تنها به شمال رفته بود. قرار بود به تهران برگردد، چون قرارهای مختلف داشت، اما ناگهان آن اتفاق افتاد؛ روز حادثه صاحب ویلا به آنجا رفت و با آن صحنه روبهرو شد و به پلیس اطلاع داد. همه خانواده هر کدام به نوع خودمان بر این موضوع تاکید داریم که پدرمان شمال نرفت که خودش را بکشد.»
او در پاسخ به اینکه آیا مرحوم قبل از مرگشان پیگیر فیلم «پرونده باز است» بوده، نیز میگوید: «فیلم «پرونده بازاست»، هنوز تمام نشده بود و تدوین آن مانده بود. همان موقع که پدرم شمال بود با او صحبت کردم و او به من گفت میخواهد به تهران برود تا بخشی از موزیکها و مونتاژ فیلم «پرونده باز است» را تغییر دهد. قرارهای مختلف داشت. به این موضوع نیز در یک استوری که مصادف با چهلم پدرم میشد، اشاره کردم و از تلفنها و پیامهایی که مربوط به همین قرارهای کاری میشد، مطلبی نوشتم. یعنی پدرم برای آینده برنامه داشت حتی قرار بود به زاهدان برود و خواهرش را ببیند. قبل از حادثه با خواهرش و شوهرخواهرش صحبت کرده بود و قرار بود به زاهدان سفر کند. خلاصه هزار برنامه داشت و با چندین نفر قرار کاری گذاشته بود. کتابهایش در مرحله چاپ بود و قرار بود نشریه مهری که داخل لندن است کتابهای او را به چاپ برساند، اما ناشر نشریه مهری آدم فرصتطلبی بود و ما نمیدانیم پدرم با این آقا قرارداد داشته یا نداشته؟ وکیلی که در ایران میشناختیم، توانست پیگیر این موضوع باشد. به هر حال پدرم باید در چاپ این کتابها سهیم بوده باشد، اما خب دست کسی به ناشر داخل لندن نمیرسد، چون ایران نیست. حتی ما تلفنی با آن ناشر صحبت کردیم و قرار بود قراردادها را برایمان ارسال کند، اما تا الان هیچی برای ما ارسال نکرده است. غیر از یک کتاب که به چاپ رسید و پدرم آن را در سفری که داشت برای من آورد، گفته بود کتابهای دیگر هم برای چاپ دارد، اما کتابها تمام نشد و مرحله نهایی را رد نکرده بود. پدرم وسواس شدیدی به تمام کارهایش داشت. در هر صورت میخواهم این را بگویم که پدرم کلی پروژه داشت که میخواست آنها را به اتمام برساند. فیلم آخر او یعنی «پرونده باز است»، هم فیلم پدرم هست و هم نیست، چون تهیهکننده برخی سکانسها را حذف کرد و تغییر داد.»
دختر کیومرث پوراحمد در مورد ادعای عمه خود در فضای مجازی مبنی بر قتل پدرش نیز میگوید: «عمهام هر چه نوشته درست است، اما در مورد رسیدگی به پرونده و جزییات پرونده فعلا اصلا صحبت نخواهیم کرد تا زمان مناسب آن فرا برسد، اما این را بگویم که پدرم میدانست چه بلایی میخواهد سرش بیاید، ولی اینکه خودش را کشته باشد به هیچوجه درست نیست.» ....
۱۶ فروردین ماه ۱۴۰۲ فلاح میری، دادستان مرکز گیلان در رابطه با نامه کشف شده در محل فوت کیومرث پوراحمد و خبر فوت او اعلام کرد: «نوشتهای که همراه مرحوم پوراحمد کشف شده، نوشتهای کاملا شخصی، خصوصی و خانوادگی است. مرحوم در انتهای نامه تاکید کرده غیر از خانوادهاش کسی از محتوای نامه باخبر نشود و با توجه به اینکه خانواده مرحوم از محتوای نامه مطلع هستند در صورت صلاحدید محتوای آن را منتشر خواهند کرد. همچنین به محض دریافت گزارش، بازپرس ویژه قتل در محل حاضر شد و با بررسیهای اولیه نظر برخودکشی این کارگردان سینما داشت که واکاوی جزییات، مستلزم رسیدگی دقیق قضایی است. جسد به پزشکی قانونی انتقال داده شد تا علت تامه مرگ بررسی شود و خبر تکمیلی متعاقبا اطلاعرسانی میشود.»
این در حالی است که تاکنون و با گذشت یکسال هنوزخبر تکمیلی مربوط به علت تامه مرگ از سوی ضابطان و مراجع قضایی منتشر نشده است.
۳۰ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲؛ چهلمین روز درگذشت کیومرث پوراحمد، اکثر خبرگزاریها از جمله اطلاعات آنلاین به یادداشتی در صفحه اینستاگرامی دختر کیومرث پوراحمد اشاره کرد و نوشت: «چهلم شد. چهل روز گذشت از آن روزی که دنیای ما برای همیشه عوض شد. این انسان عاشق ایران بود. عاشق ایران و مردمش بود. از آنها الهام میگرفت و در عوض عشقش را توی آثارش تقدیم میکرد به مردم پاک و مهربان ایران زمین. همه صحبتها، مسیجها و ویسهای پدرم در ساعتهای آخر زندگی شاد و پر از امید بود. در طول دو، سه ساعت تصمیم میگیره به زندگی خودش خاتمه بده؟ خودش را با دست و بدن زخمی، کبود و آسیبدیده حلقآویز کنه؟ ما را که باکی نیست، زمین گرده و خدا بزرگ و مهربون و همیشه هم باهامون.»
پگاه پوراحمد در آخر تاکید کرد: «پرونده باز است.» ...